تعطیلات و رفتن به مسافرت
عزیزه دل مامان سلاااام
خوبی قشنگم ؟نازنینم ؟دورت بگرده مامان،مامان و ناز کن
اینا همه جمله هابیی که صبح به صبح وقتی چشمای نازتو باز میکنی من بهت میگمو توام خودتو برام لوس میکنی و وقتی میگم مامان و ناز کن نازم میکنی و میگی ناااا ناااا
اول صبحم وقتی بیدار میشی همه این کلمه هارو تند تند پشت هم میگی
نی نی ،جوجو،بابایی،با،داییییی،دادا
بوووووووس برای تو دخترهههه ملوووووس.......
چند روز تعطیلی وسطای خرداد بود ینی 14،15،16 ام و تصمیم گرفتیم با عمو سعید اینا بریم سمت اردبیل
توی جاده خیلی اروم میرفتیمو اکثر جاهارو نگه میداشتیم اسم غذاهای محلی ای که اونجا خوردیم خیلی جالب بود
باسدرما ،چغرتما و چی تروا که همه این غذاها با مرغ بود و ما خیلی سر اسماشون خندیدیم
ولی تا اردبیل نرفتیم و یه جای خیلی قشنگ 30کیلومتری اردبیل موندیم که اسمش گیلده بود و فوق العاده هوای خوبی داشت
اونجا یه ویلا گرفتیم و استراحت کردیمو فردا دوباره راه افتادیم به سمت آستارا و یه مقدار خرید کردیمو رفتیم دریا و تو برای اولین بار توی دریا آب بازی کردیو خییییلی بهت خوش گذشت و دوست داشتی ،راستای مهران (دادا)هم باهامون اومده بود و تو کلی کیف میکردی
تو و مهران و بابایی و من با هم رفتیم توی دریا البته ماهمون اولاش وایستادیم تا تو آب بازی کنی ولی بابایی و مهران خیلی رفتن جلو
خوش گذشت و برامون لازم بود این مسافرت ،ینی باتو همه جااا بهمون خوش میگذره نازنینم کلی عکس گرفتیم که الان همشو برات میزارم
هوا سردبود و خیلی باد میووومد
عاشق اینی که نمکدونوبرداری و نمکارویرییییز بپاشی روزمین
الان بهت گفتیم اینکارو نکن و داری فکر میکنی بکنی یا نکنی
اینجا یهو آب اومد جلو و بابایی خودش و ورداشت و فرار کرد و عمو سعید بغلت کرد که خیس نشی
ای بابای نامرد
اینم یه عکس از عمو سعید درحال بلند کردن ماشین
خیلی قوی هستن ایشون