رهارها، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 8 روز سن داره

زندگی مامان وبابا

عکسهای جامونده

1393/7/3 18:53
نویسنده : مامان یاسمن
473 بازدید
اشتراک گذاری

چند تا از عکسهاتم جامونده که برات میزارم چون تک تک شون خاطرست

یه شب حوصلمون سررفته بود بابابایی رفتیم آبمیوه خوردیم و تو ام بستنی خوردی

من خیلی این عکستو دوست دارم محبت

اینجاام با مامان اومدی مزون و خیلی شیک وایستادی چشمک

اینجاام داریم میریم خونه عمه فریبا با عزیزو عمه هات و ماهانی و خیلی سعی کردم که یه عکس خوب ازتون بگیرم

کچل

و بلاخره موفق شدمآرامراستی اونروز گوشتم تو محل عمه اینا سوراخ کردیم ینی قصدمون از رفتن به اونجا سوراخ کردن گوش شما بود که انقدر بابات مارو ترسونده بود که اگه چیزیت بشه یا اگه چرک کنه یا اگه اذیت بشی و....

خلاصه با ایل و تبار بابایی رفتیم  تا گوش عزیز دردونشو سوراخ کنیم ترسو

مبارکت باشه عزیزه دلممم اصلا گریه نکردی و اذیت نشدی فقط یه کوچولو جیغ زدی که زود تموم شد خدارو شکرخسته

محبتمحبتمحبت

واقعا خیلی به این بازیت علاقه نشون میدی و هروقت مامان بزرگات میان بلا استسناء میاری و باهاشون بازی می کنی

 

پسندها (3)

نظرات (5)

خاله فرزانه
4 مهر 93 1:29
مبارکا باشه گوشواره و سوراخ گوش ایشالا همیشه گوشواره های خوشگل به گوشش باشه من از سه تا عکس اولش خیلی خوشم اومد ماشالا مخصوصا اولی
مامان یاسمن
پاسخ
مرسی مرسی لطف داری به عکسای پسرشما که نمیرسه
مامان علی
4 مهر 93 11:53
سلااااام بالاخره اومدیکجایی بابا دلمون تنگ شد مجبور شدی دوباره گوشش وسوراخ کنی مبارکه رها روکلی ببوس
مامان یاسمن
پاسخ
مرسی دخترخاله
مامان راحله
4 مهر 93 12:03
هنوزم میگه نکن مامان.........وای که هروقت یاداین جملش میافتم کلی میخندمنکن مامان آآآره میگه نکن مامان برو عقب
دلبر
5 مهر 93 2:04
چه خانم شدی عزیزم، دلم برات تنگ شد عزیز دلم
مامان یاسمن
پاسخ
مرسی دلبر جون سایدا رو ببوس
دلبر
5 مهر 93 2:07