روزهای گرم تابستان
دختر عزیزم امسال تابستون هوا خیلی گرم شده و خیلی نمیتونیم بیرون ببریمت ،ولی خوب روزایی که بابایی خونست(جمعه ها) ساعتای خنک روز میریم بیرون و تو کلی کیف میکنی خیلی ددری هستی ،وقتی خونه ایم می گردی دنبال شالم و میای بهم میدی و می گی مامانی بریم
جمعه تصمیم گرفتیم واست سه چرخه بخریم ،ماهانی داشت و سوارش شدی و دیدیم خیلی خوشت اومد واسه همین برات گرفتیم خیلی دوسش داری و کلی باهاش کیف میکنی مامانی با سه چرخت میبرتت پارک و کلی خوشحالی ...
اینجا با ماهانی اومدی پارک
جدیدا مثل ایکی یوستان انگشتتو میکنی تو دهنت این شکلی
اینم سه چرخه ماهان
رها لا به لای لباس عروسا
عاشق نون بستنی هستی (خیلی بی مزست )
مامان شهناز این موبایل و واست گرفته و توام یرییز الو میکنی میگی الووو مامانی بیا
قیافرووو
اینم رها خانوم تو خانه فراز که رفتیم واسش سه چرخه بخریمو انگار نه انگار که ما اونجا بودیم هیچ توجهی به ما نمیکردو هرچی میگفتیم بیا بریم باهامون بای بای میکردو میگفت برو
میخواست با این نی نی کلی بازی کنه
اینم از سه چرخت
اینجاام بابا سه چرخت و گذاشت تو ماشین و تو کلی گریه کردی میگفتی بازی بازیی
تو خونه ام ول کنش نبودی تا ساعت 2 نصفه شب بازی کردی
اینم از شیطون کاریات
تازگیاام نمیزاری من بهت آب بدم میگی خودم بریزم خودمم بخورم